عشق جانعشق جان، تا این لحظه: 5 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
مادرِ عشق جانمادرِ عشق جان، تا این لحظه: 38 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

عشق جانم❤❤❤ + دلنوشته های عاشقانه مادری برای دخترش

دخترنازم نگرانتم مادر

1398/9/15 19:41
نویسنده : مادرِ عشق جان
209 بازدید
اشتراک گذاری

داشتم رو صندلی غذات بهت غذا میدم همزمان کارتون هم میدادم تو هم میزدی روی میز صندلی غذات که یهو میز از جا کنده شد و از بالای صندلی افتادی . سرت خورد به اپن و با پیشونی خوردی زمین .....و من جییییغ زدم . تو سرم خودم زدم  ....مادرجون بغلت کرد و یه نگاه که بهت کردم های های گریه کردم 😭 پیشونیت ورم کرده بود و وسط ورم ها یه زخم افتاده بود زنگ زدم بابایی اونم اومد قرار شد ببریمت بیمارستان...مادرجون نذاشت و گفت من اجازه نمیدم بچه ام رو ببرید بیمارستان توی محیط آلوده ...خدا رو شکر ورم پیشونیت یه کم بهتر شد و افت پیدا کرد . ولی من هنوز تو شوک هستم و تمام تنم میلرزه

دختر نازم در هیچ جای دنیا پیدا نمیشود آرامش آغوشت

حس من در آغوش تو نگفتنی ترین حس دنیاست ❤❤

پسندها (4)

نظرات (3)


15 آذر 98 20:46
ای وای😱
مادرِ عشق جان
پاسخ
😭😭

26 آذر 98 22:30
بلا بدور 🥺
مادرِ عشق جان
پاسخ
خدا رو شکر بخیر گذشت❤️
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
7 دی 98 14:56
خاله جون رمز میدین؟ میخوام عکسای این نیلای گلمون روببینم😍😍😍
مادرِ عشق جان
پاسخ
❤️