دخترنازم نگرانتم مادر
داشتم رو صندلی غذات بهت غذا میدم همزمان کارتون هم میدادم تو هم میزدی روی میز صندلی غذات که یهو میز از جا کنده شد و از بالای صندلی افتادی . سرت خورد به اپن و با پیشونی خوردی زمین .....و من جییییغ زدم . تو سرم خودم زدم ....مادرجون بغلت کرد و یه نگاه که بهت کردم های های گریه کردم 😭 پیشونیت ورم کرده بود و وسط ورم ها یه زخم افتاده بود زنگ زدم بابایی اونم اومد قرار شد ببریمت بیمارستان...مادرجون نذاشت و گفت من اجازه نمیدم بچه ام رو ببرید بیمارستان توی محیط آلوده ...خدا رو شکر ورم پیشونیت یه کم بهتر شد و افت پیدا کرد . ولی من هنوز تو شوک هستم و تمام تنم میلرزه
دختر نازم در هیچ جای دنیا پیدا نمیشود آرامش آغوشت
حس من در آغوش تو نگفتنی ترین حس دنیاست ❤❤
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی